امپراطوری احساست را خشمگین مکن
|
|
امپراطوری احساست را خشمگین مکن / به مناسبت زادروز حامد بهداد
صحبت کردن از حامد بهداد بازیگری که یک دهه است حرکتی رو به پیشرفت در سینمای ما داشته و نقشهای دوست داشتنی خلق کرده هم سخت است و هم لذت بخش. سخت است چون هنوز حق مطلب در نقد به او ادا نشده و باز هم ممکن است نشود. و لذت بخش است چون انقدر کاراکتر خاص و دلنشینی دارد که هرکس گویی دوست دارد اظهار نظر چند خطی نسبت به او بکند. گهگداری اظهار نظر درباره او ترسناک هم می شود. چون شخصیتی ان چنان جاه طلب و خودبین دارد که نقد بازی و بخصوص اخلاق اجتماعی اش بارها صدای او را درآورده است.
بازیگری که از اولین روزهای شروع فعالیت حرفه ایش با فیلم "آخر بازی" خوش درخشیده و حال در "جرم" و "سعادت آباد" هم ترکتازی می کند. غرور بیش از اندازه او غالبا در محافل هنری بحث ایجاد کرده و یک عده این اخلاقش را نکوهش کرده اند و عده ای دیگر این رفتارش را الزام برای نشان دادن رک بودن و اعتماد به نفسش دانسته اند و این حرکت او را ستوده اند. گروهی سبک بازیهای او را در اکثر فیلمها با یک حس و شیوه بازی دانسته اند و گروه دیگری همانند خود من هنوز هم درک نکرده بهداد "دایره زنگی" چه ارتباطی به فواد "روز سوم" دارد؟ و یا بهداد "دلخون" آیا شباهتی به بهداد "هر شب تنهایی" دارد؟ بهداد فیلم "آدم" را چه به حامد بهداد فیلم "شبانه روز"؟
از دید نگارنده بهداد یکسری حرکات و نشانه های تکرای مخصوص به خود را دارد که دلیل بر سو برداشت دیگران می شود. وگرنه از همین حرکات و نشانه ها در فیلمهای مختلف متفاوت استفاده کرده است. بهداد بازیگری به شدت برونگرا است و اکثرا با یک حالت درشت نمایی در بازی مخاطب را به سوی خود صدا کرده است. او همیشه به اصطلاح با نقشش ور می رود و بازی را از حالت کنترل شده خارج می کند. مانند یک موسیقی می ماند که تا وقتی به مرحله تنظیم نرسیده خیلی از صداهای خواننده در بعضی قسمتهایش خارج می زند. برای همین هر وقت با کارگردانی قدر کار کرده است بازیش ریتم به اندازه ای داشته و از شلوغ کاریهای حامد بهدادی دور بوده است. البته این برونگرا بودن و دغدغه دیده شدن در مصاحبه هایش هم مشهود است. بهداد با اینکه در سال 79 با "آخر بازی" همایون اسعدیان به شهرت میان سینمایی ها رسید اما شهرت و محبوبیت مردمی اش را با اکران فیلم "بوتیک" که همزمان شده بود با پخش سریال "سایه آفتاب" به دست آورد. از همان روزهای آغاز شهرتش غرور و جاه طلبی اش را همه حس کردند وقتی که گفت بهترین بازیگر سریال "سایه آفتاب" منم همان موقع در چند اظهار نظر باز هم با زبانی صریح اعلام کرد که اصلا از بازی در فیلم "این زن حرف نمی زند" راضی نیست و خاطره خوشی از آن ندارد.
متفاوت ترین بازی حامد بهداد از دید نگارنده فیلم "هر شب تنهایی" رسول صدر عاملی است که این نقشش را بسیار دوست دارم. تنها مرتبه ای که او را خونسرد می دیدم! آنقدر خونسرد و آرام و منعطف که انگار کوچکترین شباهتی به بهدادهای عصبی و خشمگین فیلمهای دیگر نداشت. از آن صحنه راز و نیاز در حرم بارها اشکم درامد و نتوانستم فیلم را ادامه دهم. انگار که آینه خود را می دیدم.البته او اکثر نقشهای منفی و خاکستری اش را هم متفاوت بازی کرده است و آن نقشها را تبدیل به شخصیت هایی مستقل کرده. چرا وقتی او انقدر راحت می تواند نقشی دلنشین مانند بازیش در "هرشب تنهایی" را داشته باشد پس چرا کمتر به سراغ این نقشها می رود؟ عده ای او را یک استعداد قلمبه توصیف کرده اند که هر کاری از دستش بر می آید. بازیگری که به گفته خودش با مشکلات فیزیکی اش پا به عرصه بازیگری گذاشت و نه چشم رنگی بود و نه قامت بلندی داشت ولی انقدر جذاب و تماشایی بود که در این هیاهوی کاذب بازیگران جوان همچنان بماند و بدرخشد. خودش هم تاکید کرده من یک آدم و بازیگر تماشایی هستم نه یک بازیگر خوب. وقتی با سوال خبرنگاری مواجه شد که همواره نحوه بیانتان با یکسری از حالتهای عصبی در بازیتان تکرار شده است، در جواب با لحن خاصش گفته: ابزار یکی است!!! طریقه استفاده از ابزار کار من فرق دارد!! او مسلما بازیگر خوب و تاثیرگذار دهه گذشته سینمای ماست ولی بیش از آنچه که هست به دیگران القا می کند که بی نظیر است. هنوز یادمان نرفته که روزی از شکیبایی پرسیدند دلیل پیشرفت و موفقیت شما چیست، او گفت چون احترام بازیگری که حتی یک کار هم از من بیشتر کرده است را نگه داشتم و هیچگاه خود را بازیگر بزرگی ندانستم. ولی حال می بینیم که او به گواه مصاحبه هایش که موجود است خود را بارها بهتر از خسرو شکیبایی دانسته است و تاکید کرده من از خسرو بهترم. گفتن این جمله ها چه سودی برای او دارد؟ مثلا اگر نگوید ما یادمان می رود که او بازیگر توانایی است؟ مگر غیر از این است که بازیگر خوب با عملش دیده می شود و این خودش بهترین تبلیغ برای او می شود؟ او باید به مرام و اخلاق اجتماعی اش بیفزاید در این صورت که حال دوست داشتنی و محبوب است دوست داشتنی تر هم می شود. البته جدیدا در نحوه گفتارش تغییراتی ایجاد کرده که امیدواریم ادامه یابد.او به همراه شهاب حسینی صابر ابر و بهرام رادان و دو سه جوان دیگر از دردانه ها ونوابغ بازیگری سینمای ایران هستند که باید بیش از پیش قدر خود را بدانند. حال او در آغاز دهه چهارم زندگی اش قرار دارد و آرام آرام با تجربه تر و پخته تر هم می شود. دوست دارم در آغاز دهه چهارم زندگی اش به او بگویم:
هی رفیق، امپراطوری احساست را خشمگین مکن ... تو که معدنی از حس و شکوه و عظمت پروردگاری ... پس چرا این حس نازنین را به خشم تبدیل می کنی؟ ... خسرو شکیبایی آن دریای حس را به مهربانی و دوستی تبدیل می کرد ... پس برای تو چرا این همه خشم؟ البته هر بازیگری شیوه خود را در بازی پی می گیرد پس حداقل در دیگر روابطت همان چیزی نباش که در اکثر نقشهایت دیده ایم. به عنوان کسی که دوستت دارم و آرزوی موفقیت برایت دارم روزهای مهربان تری را برایت آرزو می کنم.
موفق باشی رفیق ...
................................................
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |
یک شنبه 4 / 9 / 1390برچسب:, |
|
|
|